غزل نوریان کوچکترین بچه ازسه فرزندی بود که در سراسر زندگی توسط خانواده اش حمایت میشد. خانواده ای که هدفش تامین بنیانی برای “بهترین آینده برای غزل” بود، اینها مطالبی است برادر او، پیمان نوریان به یاد می آورد.
امید جمعی آنان همان آمریکای شمالی بود و خانواده غزل (برادرش پیمان،خواهرش ساغر و مادر آنها مینا) همگی انتخاب او یعنی دانشگاه وسترن را حمایت کردند.
شهر لندن در آنتاریو با خانه او در تهران خیلی فاصله داشت جائیکه غزل به تازگی مدرک لیسانس خود را از دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه برتر مهندسی ایران کسب کرده بود. اما دانشگاه وسترن برای این پژوهشگر جوان چشم انداز تازه ای فراهم کرده بود و در ضمن نزدیکی او به خواهرش که دکتری خود را از واشنگتن دی سی گرفته بود و هم اکنون بعنوان شیمیدان در انجا مشغول به کار بود.
غزل با چشم انداز آمدن به اینجا مسیر خود را یافته بود و هیجان زده بود.
در طی مدت زمان کوتاه چند ماه، او مطالعه کرد و آزمون میزان تسلط زبان انگلیسی را قبول شد، سوپروایزر تحقیق پیدا کرد، مدارک مورد نیاز را آماده کرد، وسایل خود را جمع کرد و به سمت کشور کانادا پرواز کرد. سپس در دانشگاه وسترن ثبت نام کرد و یک آپارتمان در شهر لندن پیدا کرد.
پیمان نوریان در ایمیلی گفت: “او واقعا از جو زندگی و با مردم خوب کانادا خوشحال بود”. “من و مادرم، هم خوشحال شدیم و میدانستیم که هر دو خواهر به یکدیگر نزدیک هستند و آینده آنها عالی خواهد بود.”
غزل نوریان ۲۶ ساله در راه گرفتن دکتری مهندسی مکانیک و مواد بود و او یکی از چهار دانشجوی دانشگاه وسترن بود که هنگام پرواز شماره پی اس ۷۵۲ از فرودگاه تهران به آن شلیک شد و سقوط کرد و همه ۱۷۶ نفر در ان کشته شدند.
مشاور او، استاد مهندسی مکانیک و مواد، اریک جالین گفت:”او دانشجوی بسیار با انگیزه، مشتاق و سخت کوش بود.” وی افزود:”او همیشه مثبت، شاد بود و حضوری پر رنگ در گروه داشت. ما دلمان واقعا برای او تنگ میشود.”
پروژه تحقیقاتی اولیه او ایجاد تکنیکی جدید در آزمایشگاه برای ایجاد نانو ساختارهای سه بعدی برای طراحی تنظیمات جدید سلول های خورشیدی بود. هنگامیکه فهمید خود آزمایشگاه در ظرف مدت زمان کوتاه چند ماه آماده نخواهد بود، او درخواست کرد که آیا میتواند نوشتن یک مقاله نقد در مورد پیشینه این روش را شروع کند یا خیر.
جولین گفت: “انگیزه غزل برای آغاز اینکار به تنهایی این موضوع را برای من روشن کرد که او فقط صرفا علاقه به اتمام تحصیلات خود ندارد و بلکه واقعا در کار خود میخواهد پیشی بگیرد.”
وی افزود: “نکته قابل توجه دیگر درباره غزل خوش بینی و اشتیاق او بود. او همیشه وقتی صحبت میکردیم خوشحال بود و از دریافت بازخورد (فیدبک) نسبت به کارش ممنون و خرسند بود.”
اواخر فصل پائیز، او به خانواده خود اطلاع داد که وی برای بازدید بین تعطیلات ترم به تهران برمیگردد. پیمان نوریان گفت: ساغر هم تصمیم گرفت همین کار را کند و سه خواهر و برادر و مادرشان هم همگی یک تجدید دیدار جمعی شادی داشتند.
هواپیما ی ساغر در۶ ژانویه از تهران خارج شد و غزل برای خروج دو روز دیگر را رزرو کرد.
پیمان گفت که هم اکنون تمام خانواده های مسافران پرواز پی اس ۷۵۲ که بسیاری از آنها دانشجو در حال تحصیل در کانادا بودند همه دل شکسته هستند. آنها برای بازدید از خانواده هایشان برگشتند و بازدید کردند ولی هیچ گاه به “خانه” خود برنگشتند. من از کلمه “خانه” استفاده میکنم زیرا کشور کانادا خانه واقعی آنها بود.
او گفت که خانواده و دوستان غزل همیشه “خنده او، چشمان او، کلمات او و ۲۶ سال گذشته” را به یاد خواهند داشت.
وی گفت که خانواده او از دانشگاه وسترن، تمام کانادایی ها برای مراقبت از خواهرش در زندگی، انجام تحصیلاتش در کانادا و یادآوری خاطرات خوب او پس از این ضایعه تشکر میکند.