وقتی که میلاد نهاوندی برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ با استاد مهندس شیمی و بیو شیمیایی چالرز ژو در مورد دانشجو شدنش در دانشگاه وسترن ارتباط برقرار کرد، ژو مطمئن نبود که آیا میلاد با او صادق است یا نه. نهاوندی عملا خیلی بهتر از آنچه که انتظار میرفت بود در حدی که باعث میشد فرد به این همه توانایی او مشکوک بشود.
ژو گفت:”من سوابق تحصیلی او را چک کردم و متوجه شدم که او دو سه مقاله در آن مدت چاپ کرده است، و در یکی از آنها مولف فقط یک نفر بود.” وی افزود تقریبا خیلی کم پیش میاد که بشنویم شخصی بخواهد تازه دوره دکترا را آغاز کند و مقاله ای را به طور انفرادی منتشر کند. “این موضوع من رو مقداری نگران کرد و باعث شد یه خورده با احتیاط برخورد کنم.”
سهراب روحانی استاد مهندسی شیمی و بیو شیمیایی از نگرانی های همکارش خندید وگفت “او یه مقدار به موضوع مشکوک بود (منظور استاد چارلز ژو)” و افزود “و از همه مهم تر اینکه حتی آن مقاله در ژورنالی معتبر چاپ شده بود.”
ژو از نهاوندی خواست که کار خود را ثابت کند و در خلال این موضوع متوجه شد که در حقیقت وقتی که میلاد در ایران مشغول انجام وظیفه خدمت سربازی بود، او همچنین به تنهایی کارهای شبیه سازی و رایانه ای را انجام میداد.
ژو گفت:”او در این مقطع حتی در دانشگاه نبود”. “اون موضوع نگرانی ما را برطرف کرد ما میدانستیم که می خواهیم میلاد را به دانشگاه وسترن بیاوریم.”
خیلی زود پس از این ماجرا، ژو و روحانی سوپروایزر نهاوندی شدند.
در تاریخ ۸ ژانویه، نهاوندی یکی از ۱۷۶ مسافر هواپیما مسافربری بین المللی اوکراین پرواز ۷۵۲ بود که قرار بود از تهران به کیف پرواز کند. بیشتر مسافران عازم کشور کانادا بودند. اندکی پس از برخاستن، هواپیما بر اثر اصابت موشک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران سقوط کرد. خطای انسانی را مسبب این حادثه عنوان کردند. همه مسافران و خدمه کشته شدند.
اکثر افراد کشته شده دانشجویان، اشخاص عضو هیات علمی، محققین و فارغ التحصیلان دانشگاه ها و یا کالج های کانادا بودند. دانشجویان دوره های عالی دانشگاه وسترن حدیث حیات داوودی، غزل نوریان و ساجده سرائیان نیز از جمله قربانیان این حادثه بودند.
در دانشگاه وسترن، نهاوندی عضوی ازمحققین در آزمایشگاه استاد ژو بود و وظیفه تحقیق فرایند تبدیل قند به مواد شیمیایی را برای استفاده در پلیمرهای زیست بنیان (پلاستیک) را داشت. او بدنبال جایگزینی PET (پلی اتلین ترفتالات)، بیشترین پلاستیک بازیافت شده در جهان که از آن دراقلام مصرفی روزمره مثل بطری های آب استفاده میشود، با پلیمر قند بنیان بود.
کار مهم نهاوندی درآینده به دست دانشجویان دوره تحصیلات عالی ادامه خواهد یافت.
ژو گفت:”او به این دانشگاه آمد و ازهمان ابتدا بسیار فعال بود.” او افزود:”میلاد توانایی قوی در تحقیق را از خود نشان میداد، او بسیار با انگیزه و مستقل بود. او حتی آخر هفته ها نیزخیلی به اینجا می آمد.”
روحانی او را شخصیتی محترم و مودب به خاطر دارد. دقیقا چند هفته پیش بود که استاد مهندسی عامرجیت باسی به او گفت: نهاوندی “چه آدم خوبی” است.
روحانی گفت:”هروقت عامرجیت در دفترش حضور داشت درب دفتر باز بود. بدون استثنا هر گاه میلاد از روبروی دفتر او رد میشد متوقف میشد و میگفت:”سلام دکتر باسی. امیدوارم روز خوبی داشته باشید.”
میلاد به غیر از انجام تحقیقی که از او انتظار میرفت، تعمیرکار فنی خوبی هم بود. بارها وقتی برخی دستگاه ها درست کار نمیکردند، ژو میدید که نهاوندی آن وسیله را تعمیر میکند و راه می اندازد.
روحانی حتی به یاد می آورد که یک روز دستگاه کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا در آزمایشگاه کار نمیکرد. علی رغم پیچیدگی دستگاه، بعد از اینکه نهاوندی آنرا تعمیر کرد دستگاه دوباره شروع به کار کردن کرد.
وقتی که نهاوندی برای اولین بار به دانشگاه وسترن آمد، او اصولا با ژو و گروهش در انیستیتو مواد شیمیایی و سوخت های منابع جایگزین (ICFAR) مرکز تحقیقاتی واقع در شمال لندن همکاری داشت.
روحانی لبخند میزند هنگامیکه فکر میکند به وقتی که نهاوندی از او پرسید که آیا ممکن است یه مقدار بیشتر زمان صرف کارکردن در محیط دانشگاه کند.
روحانی گفت:”یک روز، او آمد و به من گفت که مادرش به او گفته که بار دیگر که به کانادا میروی سعی کن حتما یک دختر خوب کانادایی را ببینی و ازدواج کنی و سر و سامان بگیری.” “او گفت وقتی او به ICFAR می رود، آن مرکز در ناکجا آباد قرار دارد. به همین دلیل است که من او را در آزمایشگاه داخل دانشگاه به کار گرفتم.”
ژو در حالیکه میخندید و متوجه غیبت او از آزمایشگاهش شده بود گفت:”آه، پس علتش این موضوع بود.”
تابستان گذشته، نهاوندی چهار ماه را در کشور آلمان در حال کار کردن با دانشگاه تکنولوژی دارمستات با استاد مهندسی مارکوس رز گذراند. در زمینه مقاله ای که قرار است به زودی چاپ شود، رز این اطمینان را داد که وقتی مقاله چاپ شود آنرا تقدیم به همکار خود میکند.
در مورد روحانی، ترکیبی از مسائل بسیار کوچکی است که او راجع به نهاوندی به یاد می آورد. یکی از این موارد که پررنگتر جلوه میکند ارتباط استاد با خانواده نهاوندی در ایران است بخصوص مادر او.
سفر او به ایران در ماه گذشته دو جنبه داشت. نهاوندی قصد داشت به خانواده و دوستانش در بین تعطیلات سر بزند و در عین حال در حال تمام کردن مراحل ویزا موقت برای خانواده اش بود. او داشت برنامه ریزی میکرد که خانواده اش این تابستان در شهر لندن باشند.
با گذشت روزها، روحانی حس از دست دادن را بیشتر حس میکند. با کم رنگ شدن شوک اولیه، غم فوت او بیشتر میشود.
روحانی به همراه ژو برنامه ریختند که این هفته با مادر نهاوندی تماس بگیرند و به او تسلیت بگویند گفت:”اولین تصویری که از ذهن من عبور میکند خانواده و مادر اوست که من هیچ گاه آنان را ملاقات نکرده ام.”
او افزود:”سخت است که بدونی چی بگی. او همیشه از مادرش صحبت میکرد. من میتونم تصور کنم که چقدر این رابطه بین او و مادرش قوی بود و الان مادر او چه حالی دارد. من در آزمایشگاه دلم برای میلاد، حضورش، تنگ میشود اما الان فکرم مشغول مادر اوست. من همیشه در مورد خانواده او فکر میکنم.”